No hate. No violence
Races? Only one Human race
United We Stand, Divided We Fall
Radio Islam
Know Your enemy!
No time to waste. Act now!
Tomorrow it will be too late

English

.Franç

Deutsch

عربي

.Sven

Español

.Portug

Italiano

.Русск

.бълг

.Hrvat

.Češt

Dansk

Suomi

Magyar

.Neder

Norsk

Polski

.Rom

Srpski

.Slov

.Indon

فارسی

Türkçe

日本語

汉语


محاکمه آزادی در مهد آزادی، محاکمه روژه گارودی در پاریس






ادداشت پیش رو مقاله‌ای منتشر نشده از مرحوم استاد علی ابوالحسنی (منذر) است که درباره محاکمه روژه گارودی فیلسوف فرانسوی نوشته شده است. موضوع مقاله درباره مسئله خطیر هولوکاست، صهیونیست‌ها و عدم آزادی بیان در فرانسه است. ایشان در این مقاله گارودی را با گالیله مقایسه کرده و لذا عنوان مقاله را «محاکمه آزادی در مهدآزادی» برگزیده است. با توجه به اینکه امسال سومین سالگرد درگذشت گارودی بود و 16 دسامبر (25 آذر) سالگرد محکومیت او در دادگاه فرانسه است، و از سوی دیگر تلاش‌هایی برای محو اعتراض به هولوکاست در این روزها به چشم می‌خورد، این مقاله از سوی دفتر پژوهش‌های موسسه کیهان منتشر می‌شود.

به مناسبت محاکمه گارودی در دادگستری فرانسه (زیر فشار صهیونیست‌ها) به جرم ارائه نظری علمی و تحقیقی راجع به یک موضوع تاریخی! (موضوع هولوکاست)

بار دیگر گالیله!

روژه گارودی (Roger Garaudy) ]= به فرانسوی[ فیلسوف، سیاستمدار و تاریخدان برجسته فرانسوی، در شعبه 17 دادگاه جزایی آن کشور به اتهام نقض قانون‌ گی‌ سو (Gay ssot) «نفی جنایات علیه بشریت و تحریک احساسات نژادپرستانه» محاکمه شد و دادگاه در رای صادره وی را به پرداخت 120 هزار فرانک فرانسه محکوم کرد. شایان ذکر است که دادستان، افزون بر مجازات نقدی، برای گارودی تقاضای حبس نیز کرده بود که البته مورد قبول دادگاه قرار نگرفت.

جرم گارودی چه بود؟!

جرم وی نگارش کتابی بود تحت عنوان «تاریخ یک ارتداد؛ اسطوره‌‌های بنیانگذار سیاست اسرائیل»

(Les Mythes Fondateurs de la Politique Israe’lienne, Paris 1996) که در آن، بر پایه اسناد و مدارک متعدد تاریخی، موضوعاتی چون کشتار 6 میلیون یهودی توسط نازی‌ها، وجود اتاق‌های گاز، و واقعیت دستور هیتلر مبنی بر اجرای «راه‌حل نهایی» را مورد تردید جدی قرار داده و آن را نوعی تحریف تاریخ توسط صهیونیست‌ها (به انگیزه توجیه جنایاتشان در فلسطین) قلمداد کرده بود.

اظهارات گارودی در آن کتاب، مستند به صدها منبع تاریخی (اعم از کتاب، مقاله و سند) می‌باشد که پاره‌ای از آنها نوشته یا اقاریر صریح خود صهیونیست‌ها است. فی‌المثل وقتی «خودبرتربینی نژادی» را یکی از اصول منطق صهیونیسم سیاسی می‌شمرد، این ادعا مستند به گفتار صهیونیست‌هایی چون خاخام ربّی کوهن (تلمود، انتشارات Payot، پاریس 1986، ص 104) است که می‌نویسد: «ساکنان دنیا را می‌توان میان اسرائیل و سایر ملت‌های دنیا، بر روی هم، تقسیم کرد. اسرائیل قوم برگزیده است: دُگم اصلی». یا زمانی که به کشتار و غارت انسان‌های مظلوم و بی‌گناه در فلسطین اشاره می‌کند، از اعترافات کسانی چون مناخم بگین شاهد می‌آورد.

اظهارات و استنباطات تاریخی گارودی،‌ می‌تواند «درست» یا «غلط» باشد - چنانکه هر فرد محققی، در حوزه پژوهش و تحقیق خویش، می‌تواند به خطا رفته باشد یا به حاقّ واقع رسیده باشد - ولی در هر دو صورت، برخورد با محققان و پژوهشگران (هر چند حاصل تحقیقاتشان، با پاره‌ای از مشهورات یا شبه‌مشهورات تاریخی معارض افتد) بایستی به همان شیوه علمی و با استفاده از ابزار علم و تحقیق صورت گیرد و به اصطلاح، اندیشه را بایستی تنها با اندیشه نقد کرد و صحت و سقم آن را معلوم داشت، و قضاوت را نیز به عهده کارشناسان فن، و نهایتا وجدان‌های آزاد و حقیقت‌جو وانهاد. نه آنکه کار را به هیاهو و جنجال و محاکمه! کشاند و از جریمه و شلاق بهره جست! و فاجعه انکیزیسیون و محاکمه گالیله را در آستانه قرن بیست و یکم تجدید کرد!

قانون، در تعقیب ژان والژان!

یک بار دیگر گالیله - اما این بار در فرانسه، فرانسه مهد آزادی بیان و نظر! و به جرم! پژوهش و تحقیق علمی پیرامون یک موضوع تاریخی - محاکمه و محکوم می‌شود. با این تفاوت که «گالیله» به «گارودی» تغییر نام داده است و «انکیزیسیون» به «گی سو».

ماجرا ظاهرا صورتی کاملا معقول و قانونی دارد (قانون، همچنان دو اسبه در تعقیب ژان والژان می‌تازد!): جرم گارودی آن است که قانون گی‌سو را نقض کرده است؛ قانونی که تحریک احساسات نژادپرستانه و حمایت از جنایات ضدبشری را - البته فقط در شکل نازیسم هیتلری - محکوم می‌کند و مرتکبین را شایسته حبس و پرداخت جریمه نقدی می‌شمرد.

شک نیست که پخش ویروس نژادپرستی و هم‌آوایی با جانیان ضد بشر، محکوم و مطرود عقل و وجدان‌های آزاد است. اما، گذشته از آنکه هیچ فرقی بین انواع نژادپرستی ـ چه نژادپرستی از نوع هیتلری، و چه نژادپرستی از نوع هرتزلی) وجود نداشته و نباید هیچ‌گونه تبعیضی بین آن دو قائل شد، دو نکته اساسی در مسئله وجود دارد که باید دقیقا بدان توجه داشت:

1- شاکی باید خود از اتهام نژادپرستی و حمایت از جانیان، بری باشد و در اینجا مع‌الاسف می‌بینیم که چنین نیست و شاکیان، عمدتا از جمعیت‌های طرفدار اسرائیل‌اند؛ اسرائیلی که صدها مورد تجاوز به کشورهای همسایه و قتل و غارت بی‌گناهان (نظیر فاجعه دیر یاسین، کفر قاسم، صبرا و شتیلا) و محکوم شدن از سوی سازمان ملل را در کارنامه سیاه خود دارد و حتی در قطعنامه سازمان ملل، به عنوان رژیمی «نژادپرست» معرفی شده است.

فراتر از این، حتی باید گفت که قرائن و شواهد، حکایت از آن دارد که جمعیت مزبور، از این شکایت،‌ دقیقا انگیزه و هدفی «نژادپرستانه» را دنبال می‌کند. صهیونیسم 50 سال است که در خاورمیانه عربی به اشغال سرزمین‌ها و کشتار و غارت ساکنان آنها مشغول است و با آهن و آتش، رژیمی را که بر تبعیض‌نژادی استوار است بر سرزمین فلسطین تحمیل کرده است. آنگاه، برای آنکه این آپارتاید سیاسی، افکار عمومی جهان (به‌ویژه اروپا و آمریکا) را برنیاشوبد، خود را در پشت نقاب مظلومیتی که با بزرگ‌نمایی جنایات هیتلر نسبت به یهودیان، پنهان کرده است! تحقیقات گارودی، این نقاب فریبنده را از رخسار صهیونیسم کنار می‌زند و امکان ادامه این آپارتاید وحشیانه را از اسرائیل می‌گیرد. طرح شکایت از گارودی، دقیقا تمهیدی برای تداوم آپارتاید مذکور است.

2- تطبیق این عنوان کلی (تحریک احساسات نژادپرستانه و حمایت از جانیان) بر مصادیق آن، نیاز به دلیل دارد. یعنی ادعای فلان شخص - مثلا گارودی - مصداق این امر است باید با دلایل قاطع و قوی اثبات شود، و متاسفانه در اینجا نه تنها دلیلی بر نژادپرستی گارودی و حمایت وی از هیتلر در دست نیست، بکله شواهد و دلایل ضد آن، موجود است.

گارودی از زمره اندیشمندانی است که اولا، سابقه مبارزه با فاشیسم و حبس در اردوگاه‌های اسارت نازی را دارد و حتی در مسیر این مبارزه، از بین خود یهودیان، دوستان همبندی هم داشته است. در مقدمه کتاب «تاریخ یک ارتداد...» می‌نویسد:

همراه با دوستم برنارد لُکاش، بنیانگذار L.I.C.A (که به L.I.C.R.A بدل شد)‌ بندی همان اردوی اسارت که من بودم، در طی دوره‌‌های شبانه به همبندان خویش، عظمت، عالَم‌گرایی، و توان آزادیبخش پیامبران یهودی را می‌آموختیم.

کشیش انقلابی، نوع دوست و محبوب فرانسوی (آ‌به پی‌یر Abbe’ Pierr) نیز که آشکارا به حمایت از گارودی و کتاب وی برخاست، از قربانیان اشغالگران نازی در فرانسه بود. علاوه، با تبانی و توافق سران صهیونیست‌ها در جنگ دوم جهانی با دولت نازی - که اینک اسناد آن افشا شده و از آنها برمی‌آید که صهیونیست‌ها برای نجات عمال خود، حتی یهودیان بی‌گناه را به گشتاپو لو می‌داده‌اند - چه کنیم؟!